عصر ما بهراستی عصر شگفتیهاست. از یکسو نظری به آنچه در درون آسمانخراشهای «وال استریت» میگذرد بیندازید و از سوی دیگر به «صلواتی»های جبهه نگاه کنید؛ وقتی انسان بنیان کار و حیات خویش را بر «اعتقاد» خود بنا کند نخستین چیزی که نقش محوری خود را از دست میدهد «پول» است و درست به همین علت، انسان در محدودهی «جبههی اسلام» به پول نیازی ندارد. در جبهه، دیگر به پول که همه چیز را بهصورتی قلابی و غیر حقیقی بهیکدیگر پیوند میدهد نیازی نیست و اینچنین، اقتصاد پولی به «اقتصاد صلواتی» تبدیل میشود.
اجازه بدهید که باز هم بر این نکتهی اساسی تأکید کنم، چرا که سر ادراک مطلب در همین نکتهی اصولی است. وقتی انسان ارزش «کار» خود را صرفاً با «پول» بسنجد، دیگر کار تبدیل به یک عمل مکانیکی میشود که هیچ ارتباط و پیوندی با روح و اعتقادات انسان ندارد. و اجازه بدهید باز هم این سؤال را تکرار کنیم: آیا ساختار اداری یا نظام تشکیلاتی جامعهی اسلامی نیز باید بر مبنای اصالت پول بنا شود؟ آیا هیچکس نباید جز بهخاطر اضافه حقوق به مأموریت برود؟ خیر. از همان آغاز با ایمان آوردن به «لا اله الا الله» نقش محوری پول نفی میشود و پول به همان جایگاه حقیقی خویش که معادل همگانی بودن است باز میگردد. پول سلطان بیمنازع جهان امروز است و از طریق یک نظام بانکداری پیوسته بر همهی کرهی زمین حکومت میراند، و باز هم باید تکرار کنیم که آنچه به پول قدرتی اینچنین بخشیده مادهگرایی بشر است.
- ۹۳/۰۲/۰۶