یادداشت/تفاوت نظام الگوی مصرف در مکتب اقتصاد سرمایه داری و مکتب اقتصادی اسلام
آیا با بهره گیری از الگوی مصرف نظام سرمایه داری اهداف انقلاب عملی می شود و جامعه اسلامی به رفاه و آسایش می رسد؟!
الگوی مصرف در مکتب سرمایه داری با مکتب اسلام تفاوت بسیار دارد. در اسلام مصرف به منظور رفع نیاز های اساسی و بجا توصیه شده است؛ اما در نظام سرمایه داری، مصرف نوعی قوه محرکه تولید و افزایش ثروت سرمایه داران محسوب می شود و برای مصرف بیشتر جوامع، به روش های مختلف انسان را تحریک به مصرف بیشتر و بیشتر می کنند تا سود سرمایه داران فزونی یابد. شاید بتوان گفت علت اساسی خصومت های غرب با نظام مکتب ساز جمهوری اسلامی هم به همین دلیل است و مکتب اسلام و ایجاد فرهنگ و تمدن اسلامی تهدیدی جدی برای سرمایه داری به شمار می رود. در واقع علت اصلی خصومت های غرب با جمهوری اسلامی تحقق یک خطر اقتصادی شدید برای غرب در اثر رشد نظام جمهوری اسلامی است. به صورت خلاصه می توان گفت که مبنای تمدن غرب بر پایه ماتریالیست و اومانیسم بنا شده است. در این فضا هدف غایی که در نظر گرفته می شود حداکثر لذت مادی است و برای حداکثر لذت مادی لازم است که مصرف انبوه اتفاق بیفتد و برای مصرف انبوه نیاز است که درآمد وجود داشته باشد و برای درآمد احتیاج به تولید و بازار برای فروش دارند. برای تولید احتیاج به تکنولوژی، نیروی کار و مواداولیه دارند. در مبحث تولید، بحث مواد اولیه است که مواد اولیه تمدن غرب در حال حاضر نفت و گاز است. چراکه به طور مثال بالای پنجاه درصد اقتصاد آمریکا به وسیله نفت و گاز است. کشور های اروپایی هم تقریباً به همین ترتیب هستند. بخش قابل توجهی از نفت وگاز در کشورهای جهان اسلام وجود دارد. برای کسب درآمد که مسئله بازار به میان می آید در کشورهای اسلامی و مسلمان وجود دارد، کشورهایی که با فروش نفت پول دارند که همان کالاهایی را که غربی ها تولید کردند را بیاورند و مصرف کنند. حال در اثر انقلاب اسلامی که شعار مبنایی آن اسلام بود و اسلام یک سیاست های اقتصادی دارد و سه جزء مهم و ارزشی در سیاست های اقتصادی اسلام علم و کار و بهره وری است. علم یعنی رشد تکنولوژی، کار یعنی ارتقا نیروی کار و بهره وری یعنی کاهش خام فروشی. و این سه یعنی نفی سلطه غرب، یعنی اگر کشورهای مسلمان این الگو را اجرا کنند، دیگر غربی ها نخواهند توانست نفت و گازشان را به تاراج ببرند و نه محصولاتشان را به این اقتصاد ها غالب خواهند کرد و این یعنی سقوط تمدن غرب. در واقع الهام بخشی انقلاب اسلامی در جریان بیداری اسلامی مهم ترین خطر برای سقوط تمدن غرب است که علت اصلی خصومت های اقتصادی آن ها علیه ما هم در سال های اخیر است. در جهان معاصر چرخش قدرت، ثروت و ... هم جهت با هدف توسعه و گسترش نظام سرمایه داری بر مبنای سود بیشتر و مصرف بیشتر صورت می گیرد. در این زمینه نظام سرمایه داری لیبرال، از همه امکانات و ابزار ها شامل رسانه، فروشگاه ها، جنسیت انسان، اندام، پزشکی و ... برای فروش بیشتر و حتی تبدیل آن به «ایدئولوژی مصرف» در تولید، توزیع و مصرف انواع محصولات به صورت ابزاری استفاده می کند. لذا چگونگی شکل گیری «جهان بینی مصرف» مقدم بر ارزیابی الگوی مصرف است. طبق نظریه های جدید اقتصادی توسط نظریه پردازان سرمایه داری تولید انگیزه برای مصرف، هم در مبانی نظری و هم عمل، از تفاوت های اصلی با نظام سرمایه داری سنتی است. ایجاد اشتیاق، حرص و علاقه به «خرید» یکی از محور های اصلی در تنظیم در تنظیم الگوی مصرف در جوامع (به خصوص کشور های جهان سوم) است. در همین راستا به نظر می رسد مطابق با این الگو که مردم به بازار رفته و خرید می کنند، اشتباهی فاحش (حتی در رسیدن به سطح مطلوب رفاه در زندگی) می باشد. حال این نوع زمینه شکل گیری مصرف را می توان گفت که به بحران 1929 امریکا و ورود این کشور به جنگ جهانی دوم بر می گردد که مصرف به قوای محرکه نظام سرمایه داری تبدیل شد و امریکا از طریق جنگ جهانی دوم و تغییرات اقتصادی که در خود به وجود آورد توانست به بازار بزرگی از مصرف به وسعت جهان دست یابد و در همین راستا سبک زندگی جدیدی از نظام الگوی مصرف شکل گرفت و کشور های جهان سوم به ناچار سیاست های اقتصادی خود را بر مبنای سود برای نظام کاپیتالیسم تنظیم کردند. از همین رو باید گفت مصرف یکی از ارکان نظام اقتصادی غرب است، چرا که اصولا عرضه و تولید بیشتر هنگامی ضرورت پیدا می کند که تقاضا و مصرف بیشتر در جامعه موجود باشد و تقاضا و مصرف بیشتر نیز مستقیماً بر تبلیغات مبتنی است. نیاز های حقیقی بشر محدود است و وقتی از حد طبیعی اشباع (سیر شدن) گذشت، دیگر در وجود او میل و گرایشی برای مصرف باقی نمی ماند. بنابراین تنها راه هایی که در این حالت برای تشویق و ترغیب جامعه به مصرف بیشتر باقی می ماند، این است که کالا های مصرفی جلا، تزیین و تنوع بیشتری پیدا کنند و همچنین با ایجاد گرایش هایی انحرافی مثل مدگرایی و تجدد طلبی و ... در او تقاضای بیشتری برای مصرف ایجاد کرد. از طرفی توسعه بازار و جست و وی بازار های جدید، راه دیگر محسوب می شود. جوامع غربی امروز، به غایتی جز لذت نظر ندارند و تنوع گرایی و افراط در این زمینه نیز رواج بسیار یافته است. (آوینی، توسعه و مبانی تمدن غرب، صفحه 26) روژه گارودی در کتاب «هشدار به زندگان» نوشته است: اقتصاد آزاد برای رفع احتیاج بازار نیست، بلکه برای ایجاد بازار احتیاج است. مصرف بیشتر برای تولید بیشتر ضرورت حتمی اقتصاد امروز است، چراکه اگر کالا های تولید شده مصرف نشود، امکان توسعه تولید وجود نخواهد داشت. بنابراین، برای تولید بیشتر که ضرورت توسعه اقتصادی است، باید مردم را به مصرف هر چه بیشتر ترغیب کرد و بدین علت است که تبلیغات (پروپاگاند ) یکی از ارکان اساسی و پر کاربرد در این زمینه است. همچنین ارنست ماندل در کتاب «علم اقتصاد» می گوید: چرخ های تولید با چنان سرعتی می چرخد که کوچکترین درنگ مصرف کننده در خرید، تمامی بنای اقتصاد را به لرزه تواند افکند. متخصصان تکنیک های جدید، از بازار یابی گرفته تا روابط عمومی، کارشناسان تبلیغات ... بر آناند که این «درنگ» را از میان بردارند یا آن را پیش بینی کنند ... . این آلت فعل شدن مصرف کننده که دفاع از سرمایه داری را به عنوان نظامی که آزادی مصرف کننده را تضمین می کند به باد تمسخر می گیرد، به حاد ترین شکل بیگانگی انسان منتهی می گردد. به کار بستن وسایل تودهگیر اقناع افراد که نیرو های ناخودآگاه و غریزی انسان را بیدار می سازد، تا به خریدن و «انتخاب» کردن وادارش کند و مستقل از اراده و آگاهی خود عمل کند. اما در نظام جمهوری اسلامی که سودای تحقق تمدن اسلامی را در سر می پروراند، مصرف های بی رویه، تقلید و تسلیم نرم جامعه در برابر اقتصاد سرمایه داری لیبرال کار را کمی دشوار کرده است؛ به حدی که در بعضی شاخص ها مصرف ما ( مانند انرژی، کالا های لوکس، تولید های صنعتی، لوازم زندگی و ...) از کشور های اروپایی هم بیشتر است و گوی سبقت در این زمینه را از آن ها ربوده ایم. حال آنکه آن چیزی که در مکتب اقتصادی اسلام گفته می شود با نظام الگوی مصرف فعلی در تضاد است. از منظر اسلام الگوی مصرف باید به نحوی باشد که انسان را در مسیر کمال و سعادت و رسیدن به اینها قرار دهد. اما ما امروز به نحوی سرگرم و حتی شاید اسیر مصرف گرایی شده ایم و زندگی به صورت لهو و لعب در آمده است. حال این که مشکلات اساسی جامعه ما، بلکه جوامع دنیا در همین جهان بینی غلط غربی و حاکمیت سرمایه دار ها بر انسان ها است. مردمی که تمام عمر را صرف کسب درآمد و تهیه وسایل زندگی می کنند و این نیاز ها و احتیاجات مدام از طریق رسانه ها و پزشکی و ... به ما القا می شود و فکر می کنیم رسیدن به اینها رسیدن به رفاه و آسایش و سعادت است. در حالی که مکتب اسلام راه رسیدن به سعادت و رفاه و آرامش حقیقی را به ما نشان داده است اما عملا به آن توجهی نمی شود. ما در مکتب اقتصادی اسلام مؤلفه هایی چون عدالت، عزت، جهاد، مبحث ارضاء و نیاز، سبک زندگی و ... را داریم که درباره الگوی مصرف هم قابل تبیین و ارائه هستند. در زمینه عدالت در مکتب اقتصادی اسلام، عدالت توضیعی (پرداخت حقوق انسان ها که در حوزه مصرف شامل خمس و زکات و ... می شود) و عدالت تخصیصی (پرداخت حقوق اموال) می باشد. عدالت تخصیصی یعنی رعایت وجه قوامیاموال در آیه پنجم یا ششم سوره مبارکه نساء میفرماید: « ولا تؤتوا السفهاء اموالکم التی جعل الله لکم قیاما» این آیه به صراحت میفرماید که اموال مایه قوام فرد و مایه قوام جامعه اسلامیهستند. در واقع عدالت تخصیصی به معنای این خواهد بود که وجه قوامیاموال رعایت شود که این الزام ها و اقتضا هایی را در رفتار مصرفی و در الگوی مصرفی ایجاد میکند. عدم اسراف و تبذیر، خودکفایی، تولید ملی و بهره وری صحیح از منابع، عدم مصرف کالاهای بی فایده و کم فایده مثل کالاهای لوکس، احتکار و ... . وقتی تقاضا برای کالاهای بی فایده افزایش پیدا میکند، تولید کنندگانی هم به طمع سود وارد این عملیات میشوند و بخشی از نهادههای تولید را که میتواند به مصرف کالاهای ضروری و کالاهای مفید برسد، جهت دهی و صرف کالاهای لوکس میکنند. برای تحقق این مهم (رسیدن به تمدن اسلامی و سعادت حقیقی) راهی جز پیاده سازی مکتب اقتصادی اسلام و مقابله با نظام سرمایه داری لیبرال وجود ندارد. چراکه برخی از مسئولان نظام سعی دارند با بهره جویی از این نظام اقتصادی غرب جامعه اسلامی را به پیشرف برسانند که این چیزی جز خیالی خام نیست. حال به نظر می رسد برای رسیدن به الگوی مطلوب مد منظر اسلام باید بر روی مبحث هایی چون فرهنگ اقتصادی، مدیریت جهادی، سبک زندگی ایرانی-اسلامی، اصلاح نظام آموزشی، جهاد اجتماعی، بهره وری صحیح از منابع، دانش بنیان شدن اقتصاد، تقویت خودکفایی و تولید ملی و ... می باشد و باید تلاش ها و نظریه ها به این سمت معطوف شود و مسئولان نیز باید با بهره مندی از این مؤلفه ها و شاخص ها نظام اسلامی و جامعه را به سمت ایجاد الگو و تمدن اسلامی سوق دهند.
محمد امین حقگو
کارشناسی ارشد اقتصاد،
پژوهشگر کانون تربیت و اقتصاد مرکز مطالعات راهبردی تربیت اسلامی