عوامل متعددی در سطح دانشگاه های ما باعث شده اند که در این بخش جای تربیت اقتصادی خالی باشد. مثلا در حوزه اقتصاد اسلامی این مساله وجود دارد که چرا ما تنها دنبال جنبش نرم افزای و تئوری پردازی هستیم و فرضا خمس و انواع مدل های آن را هم ساختیم اما چه کنیم که طرف این گونه رفتار کند و چرا اصلا چنین چیزی در بسته اقتصاد اسلامی وجود ندارد.
چرا وقتی مجلات اقتصاد اسلامی را مرور می کنیم حتی یک مجله برای این کار یافت نمی شود و همیشه به دنبال جنبش نرم افزای هستیم و جایی برای تربیت خمس در حوزه ما در دانشگاه های اسلامی وجود ندارد.
از سوی دیگر کتاب های غربی کاملا برعکس هستند و از سال 1780 یک خانواده صاحب مقام و جایگاه اجتماعی در یکی از کشورهای غربی نامه ای نوشته است و گفته است عجب دورانی شده است. خانواده های متشخص وقتی پرستار برای بچه های خودشان می گیرند این سوال را مطرح می کنند که آیا می توانی اقتصاد به کودک ما آموزش بدهی یا خیر؟
این نشان می دهد که آن کشورها در دل انقلاب صنعتی برای مدرنیته جهادگر اقتصادی تربیت می کردند اما ما چطور.
هر میزان که از 1780 جلوتر آمدیم دیدم دائما بحث شده و کار شده و محصولات فرهنگی تولید شده و دوشیزه مارتینو در سال 1832 می آید و 32 داستان کودکانه مینویسد و تفکر اقتصادی را دنبال می کند.
این روند ادامه دارد تا زمانی که در قرن بیستم این محصولات تبدیل به سند می شود و یک سند ملی کلان برای تعلیم و تربیت اقتصادی تدوین می کنند. حداقل در آمریکا یک شورای فدرال به اسم شورای تعلیم و تربیت اقتصادی با قریب به 47 شورای ایالتی ، تعلیم و تربیت اقتصادی در کل آمریکا را راهبری می کنند. این یعنی نظام سازی و نهاد سازی. کاری که ما بایستی انجام دهیم اما متاسفانه هنوز خبری از آن نیست.
دریافت فایل پی دی اف/ نسخه چاپی
حجم: 381 کیلوبایت
- ۹۳/۰۲/۲۹