به دنبال انقلاب فرهنگی در اوایل دهه شصت، مسئولین محترم ستاد انقلاب فرهنگی، با کمک اساتید دانشگاه ها و مدرسین حوزه های علمیه به تدوین شرح دروس دانشگاهی، منطبق با اهداف انقلاب اسلامی، به خصوص در رشته های علوم انسانی همت گمارند.
حاصل این تلاش در رشته اقتصاد، اضافه شدن مطالبی برخاسته از اعتقادات و فقه اسلامی به دروس این رشته بود تا دانشجو با نظرات فقهی اسلامی در رابطه با موضوعات مختلف اقتصادی آشنا شود.
با گشوده شدن دانشگاه ها و آغاز مجدد آموزش دانشگاهی و به مرور زمان، این تلاش ها به بوته ی فراموشی سپرده شد و اساتید این رشته بعضاً به علت عدم اعتقاد به آنچه به مطالب درسی گذشته افزوده شده بود و یا سردرگمی و بی اطلاعی از آن مطالب و یا عتقاد راسخی که به اصول فکری حکم بر کتب درسی که در دانشگاه های غربی آموخته بودند، عمداً مطالب فوق را از شرح دروس حذف کردند و مجدداً کتاب های ترجمه ای با دیدگاه های لیبرالیستی و (زاییده ی آن، نظام سرمایه داری) را به عنوان علم و اصول جهان شمول به خورد دانشجویان دادند.
پس از آن در دوره های کارشناسی ارشد و دکترای رشته ی اقتصاد آشنایی با نظریات و تئوری های نظریه پردازان غربی به خصوص امریکایی و گذراندن چند واحد پایان نامه با استفاده از دروس آمار و ریاضی و اقتصاد سنجی و بعضی الگوها و مدل هایی که دیگران آن را طرح و ابداع کرده و دانشجویان ایرانی با اعداد و ارقام حاصل از متغیرهای مختلف اقتصاد ایران آن را سنجش می کردند، محدود شد.
پس از اتلاف چند سال عمر برای انجام آن ها، نتیجه ی تلاش آن ها بجای تأثیر در زندگی اقتصادی مردم و حل مشکلات آن ها از قفسه ی کتابخانه ها سر درآورد و برای همیشه به فراموشی سپرده شد.
و بدین گونه همراه این پایان نامه هر چه به نام انقلاب فرهنگی به شرح دروس و محتوای آن افزوده شده بود، نیز بایگانی شد. لذا ضرورت دارد آموزش این علم مانند بسیاری از علوم انسانی دیگر در دانشگاه های ما مورد توجه و تجدید نظر قرار گیرد.
دکتر پوریزدانپرست
- ۹۳/۰۳/۰۷